رهبر کیست؟
بهتر است بدانید مهمترین عنصری که در آینده کسب و کار تحول ایجاد میکند، کیفیت رهبری در سازمان است. حال میخواهیم به این موضوع بپردازیم که چه چیزهایی یک رهبر را برجسته و خوب جلوه می دهد.
یک رهبر خوب و برجسته رهبری است که افراد را توانمند کرده و بهترین بستر برای پیشرفت آنها را مهیا کند.
*رهبری به چه معناست؟
در واقع رهبری توجه به بعد شخصیتی و انسانی خود است. لازم است که برای تبدیل شدن به یک رهبر خوب در ابتدا خود را بهخوبی شناخته و در ارتباط با همکاران خود تمام تلاش خود را بکار بگیرید. پیش از آنکه خصوصیات یک رهبر خوب را بررسی کنیم به چند قانون مهم رهبری میپردازیم :
قانون اول، قانون آیینه:
مهم است که همانگونه که انتظاراتی از اعضای تیم خود دارید خود نیز آن انتظارات را برآورده کنید. اگر میخواهید آنها به شما اعتماد کنند شما نیز باید به آنها اعتماد کنید. اگر میخواهید تیم منسجم بوده و به اشتباهاتشان اعتراف کنند شما نیز باید این کار را انجام دهید. به عبارت دیگر خودتان باید آیینه هر تغییری باشید که از تیمتان انتظار دارید.
قانون دوم،نگاه از پایین به بالا:
باید بدانید که رهبری به معنای هدایت و راهنمایی گروه است از دستور دادن به اعضای تیم خود بپرهیزید و نگاه بالا به پایین را کنار بگذارید. وظیفه اصلی یک رهبر خوب حمایت و راهنمایی است تا درنهایت اعضای تیم پیشرفت کرده و بالاتر روند.
قانون سوم، انسانیت:
هیچگاه انسانیت را فراموش نکنید وظیفه رهبر خوب این است که تیم خود را با دید کاملاً انسانی بنگرد نه اینکه آنها را به چشم یک کارگزار و یا خدمتکار نگاه کند.
حال به مهمترین خصوصیات و ویژگیهای یک رهبر خوب میپردازیم :
1-رهبران خوب در ایجاد و حفظ اعتماد توجه ویژهای دارند.
2-رهبران خوب محیط دوستانهای ایجاد می کنند.
3-رهبر خوب به توسعه هوش هیجانی گروه توجه دارد.
4-برای یک رهبر خوب اعضای تیم مهمترین دارایی سازمان است .
5-یک رهبر برجسته فروتنی دارد.
6- رهبر خوب مانند یک مربی عمل میکند .
7-رهبر خوب شرایط یادگیری را برای کارمندان خود فراهم می کند.
8- یک رهبر خوب به شفافیت سازمانی توجه میکند و به گونهای رفتار میکند که اعضای تیم روی حرفش حساب کنند.
*مفهوم رهبری سطح پنج :
در مقالهای از جیم کالینز با مفهوم اصطلاح رهبری سطح پنج آشنا میشوید .کالینز در مطالعاتی که در سال 1996انجام داده است این واژه را مطرح میکند .او در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که رهبران سطح پنج:
1- فروتنی دارند و موفقیت را تنها برای پیروزی شخصی خود دنبال نمیکنند.
2-آنها موفقیت را حیاتی می دانند چراکه تیم و سازمان را به جلو حرکت می دهد.
3- آنها امتیاز موفقیت را بین اعضای تیم تقسیم میکنند.
4-در مواقع شکست اولین نفری هستند که اشتباهات را برعهده می گیرند.
کالینز در ادامه میگوید اغلب این مدیران خجالتی هستند اما در زمان تصمیمگیری بسیار نترس می شوند. رهبران سطح پنج خصوصیات چهار سطح دیگر رهبری را نیز دارند .
سطح یک :
فردی بسیار توانمند. در این سطح شما مشارکت بسیار با کیفیتی در کارها دارید دارای سطح مفیدی از دانش هستید و مهارتها و استعدادهای مورد نیاز برای انجام کار به بهترین شکل را دارید.
سطح دو :
عضو مشارکت کننده در تیم، در سطح دوم شما از دانش و مهارت خود برای موفقیت تیم استفاده می کنید. سطح سه رهبری:
مدیر باصلاحیت، در این سطح شما توانایی سازماندهی مؤثر گروه را دارید.
سطح چهار :
تأثیرگذار، در سطح چهار شما توانایی بهبود دادن به سازمان را دارید.
سطح پنج رهبری:
عالی در رهبری، در سطح پنج شما تمامی تواناییهای مورد نیاز برای سطوح قبلی را دارید علاوه بر آن فروتنی که مهارتی اساسی برای عالی بودن است را نیز در خود تقویت کردهاید.
چگونه یک رهبر سطح پنج شویم؟ برای رسیدن به این سطح نیاز به زمان و تلاش است لزوماً نباید تمامی سطوح قبل را برای رسیدن به سطح پنج طی کنید ولی بسیار مهم است که:
1- فروتنی را در خود تقویت کنید:
مطمئن شوید که در اعماق وجود خود تمام مضرات غرور و خودخواهی را درک کردهاید.
2-درخواست کمک کنید:
برخی افراد رهبران عالی را با تعریف رهبر ضعیف اشتباه می گیرند. چراکه این افراد عموماً در مواقع مشکل از دیگران کمک می گیرند. بهرحال یادگیری مهارت درخواست کمک یک امر اساسی است. با این کار شما می توانید در حوزهای که مشغول بکار هستید از مهارت افراد توانمندتر استفاده کنید.
3- مسئولیت پذیر بودن :
یکی از خصوصیات اساسی رهبران عالی قبول مسئولیت شکست و اشتباه تیم است.
4-انضباط :
رهبران سطح پنج بسیار منظم و منضبط هستند وقتی آنها در روند کاری قرار می گیرند. هرچقدر هم که دشوار باشد به روند خود متعهد هستند و کار را تا انتها پیش میبرند .
5-پیدا کردن افراد مناسب:
یک رهبر خوب به افرادی که استخدام کرده است متکی است این نوع از رهبران در قدم اول بهترین افراد را مییابند و آنها را در رسیدن به بهترین حالت کاری راهنمایی میکنند.
6- با عشق رهبری کنید :
رهبران سطح پنج به کار خود عشق میورزند و از بیان کردن آن هراسی ندارند اگر اعضای تیم شما بدانند که شما عاشق کارتان هستین آنها نیز همین رفتار را تکرار میکنند .
*چگونه تبدیل به رهبر بازار شویم ؟
برخی شرکتها به دلایل مختلف از دسترسی به فناوری پیشرفته انحصاری گرفته تا شخصیت مدیران شرکت تصمیم میگیرند که در جایگاه رهبری بازار قرار گیرند رهبران بازار طبیعتاً با ریسک بالاتری مواجه هستند. چطور میتوان تبدیل به یک رهبر بازار شد؟ در مقالهای از زک کاتلر پنج گام ساده برای رهبریت بازار پیشنهاد می شود:
1-انتخاب خود را بر قسمت کوچکی از بازار معطوف کنید:
رقابت با بازیگران بزرگ بازار معمولاً کار راحتی نیست اما اگر بتوان گوشه مناسبی از بازار را پیدا کرده و محصول یا خدمات ویژهای را برای آن طراحی کنید میتوانید بهتر از رقبای بزرگ به نیازهای مشتریان پاسخ بدهید تبدیل شدن به یک رهبر در بازار کوچک احتمالاً کار سادهتری است.
2-گاو بنفش حوزه کاری خود باشید:
در کتابی از ست گادین مفهومی به نام گاو بنفش مطرح شده است ،میتوان گفت منظور از آن ایجاد یک مزیت رقابتی انحصاری و تصویری متمایز از خودتان در اذهان مشتریان است. اینگونه مطرح میشود که چه کاری میتوان انجام داد که رقبا نمیتوانند؟ چرا مشتری از شما باید بخرد و نه از رقبایتان ؟
پاسخ به این سوالها کلید برنده شدن شما است
3- کمال گرا نباشید:
باید بدانید که هیچ محصولی نمیتواند هیچ وقت کامل باشد پس برای ساخت یک محصول کامل صبر نکنید. بنابراین محصولی که مشتری حاضر باشد برای آن پول بپردازد بسازید، وارد بازار شوید و بعد از آن با تحلیل نیازها، خواستهها و نگرانیهای مشتری به طور دائم محصولتان را بهبود دهید.
4- مشتری مدار باشید:
با توجه به گسترش ابزارهای آنلاین هر فرد تبدیل به یک رسانه شده است بنابراین برای بیشتر مشتریان نقدهای مثبت یک محصول عامل کلیدی در خریدن آن است بنابراین مشتریان را آنقدر راضی کنید که تبدیل به سفیران برند شما شوند.
5-تبلیغات را فراموش نکنید:
البته منظور لزوماً تبلیغات سنتی نیست از روشهای نوین تر مثل تولید محتوا و حضور در رسانههای اجتماعی غافل نشوید.
*مزایا و معایب رهبر بازار بودن:
رهبر بازار بودن، در هر فعالیتی مزایای خود را دارد معمولاً اولین نوآوران و رهبران هر رشتهای در یادها میمانند و همیشه با احترام از آنها یاد می شود. بااینوجود در طی تحقیقات نشان داده شدهاست که لزوماً همیشه رهبر بودن در بازار به معنای موفقیت نمیباشد و در بسیاری از موارد شرکتهای پیرو موفقتر عمل کردهاند از مزایای رهبری در بازار این است که:
1- میتوانند سلیقه مصرفکننده و ترجیحات آنان را شکل دهند.
2- محصول آنها تبدیل به محصول ایدهآل میشود و به همین جهت رقابت با آنها دشوارتر میگردد.
3- رهبران از ریسکگریزی مردم نیز سود میبرند هنگامی که مصرف کنندگان به یک نام تجاری یا برند اعتماد پیدا میکنند آنها را بیچونوچرا میپذیرند حتی اگر مجبور باشند قیمت بالاتری بپردازند.
سوالی که مطرح میشود این است که چرا هنوز طبق آمار اغلب شرکتهای پیرو موفقتر از رقبای رهبری بازار خود هستند؟
یک عامل مهم این است که ایجاد محصول جدید امری پرهزینه است هم از نظر مبلغ سرمایهگذاری و هم اشتباهاتی که در مسیر رسیدن به موفقیت رخ می دهد درنتیجه رهبران قیمت هنگفتی را در ایجاد یک محصول جدید میپردازند و بعد از آن شرکت پیرو میتواند به راحتی از تجارب رهبر بازار استفاده کرده و با هزینه پایینتر و اشتباهات کمتر همان محصول را تولید کند. همچنین یک شرکت پیرو میتواند دیرتر وارد بازار شده و با ایجاد تغییرات کوچک و نوآورانه برروی محصول قبلی از شرکت رهبر جلو افتد .
سوال این است که رهبر بازار باشیم یا پیرو ؟
برای انتخاب رهبری بازار اول باید این موضوع روشن شود که اگر نوآوری عامل مشترک در موفقیت هر دو نوع شرکت رهبری بازار و پیرو باشد چه عوامل تأثیرگذار دیگری وجود دارد که میتوانیم در نظر بگیریم؟
عامل اول:
یک عامل مهم، در نظر گرفتن طول عمر محصول می باشد اگر طول عمر کوتاه باشد مزیت اصلی نصیب رهبر می شود چون زمان کافی برای ورود موفق پیروی ها وجود ندارد
عامل دوم:
مورد دیگر زمانی است که تغییر از یک برند به برند دیگر برای مشتری هزینهبردار است درنتیجه مزیت با رهبر بازار بودن است چراکه آنها مشتریان انحصاری خود را بدست می آورند همچنین زمانی که ارزش محصول از نظر روانی به تولیدکننده آن وابسته باشد نیز مزیت از آن رهبران است مثل زمانی که مردم به دنبال ارزش معنوی و نه فقط کیفی یک برند نامدار باشند اما زمانی که استانداردها بیشتر به کالا مربوط باشد تا به برند پیروی ها می توانند قدم جلو بگذارند.
عامل سوم:
مزیت رقابتی دیگر پیرو بودن زمانی است که هزینه کپی کردن یک محصول پایین باشد در اغلب موارد برای شرکتهایی با منابع قابلتوجه بهتر است که به دیگران اجازه دهند تا پیش از آنها خطر رهبر شدن را به جان بخرند سپس با صبر کردن و ورود خردمندان میتوانند از تلاش رهبران براحتی بهرهمند گردند و سود ان را نصیب خود کنند.